SARA

از هر ادم معروفی عکس و اینجور چیزا میخواید، بگید.حتما میزام.و ممنون میشم به عکسایی هم که تو ستون قالبه هم یه نیم نگاهی بندازید

SARA

از هر ادم معروفی عکس و اینجور چیزا میخواید، بگید.حتما میزام.و ممنون میشم به عکسایی هم که تو ستون قالبه هم یه نیم نگاهی بندازید

اسکیت بازی افتضاح

سلامخوش اومدیدچه عجب یه یادی از ما کردین

حالا که اومدین، تصمیم گرفتم یه خاطره کوچولو براتون تعریف کنم

ولی به یه شرط:

باید نظر بدید


وگرنه قهر میکنم،دیگه بهتون سر نمیزنم


وای وای وای وای...

یکی نیس به من بگه:ساراخانوم.این چه و ضع سلام و احوال پرسیه؟!؟!؟!تو با این خوش امد گویی کردنت، هر کی رو که اومده باشه رو،فراری میدی!!!

منم میگم:نه بابااینا همه دوستای جون جونی مننهمشونم منو میشناسن و میدونن که دارم شوخی میکنم.مگه نه؟؟؟


خوب حالا بفرمایید تو اتاق مجازی خاطرات وبم تا براتون بگم


امسال تابستون،ما با خانواده ی یکی از دایی هام،رفتیم چشمه ی مرغاب(اینا عکساشه):


ظهر بود که من رو پسر دایی هام برا مسابقه اسکیت،رفتیم بالای یه سر بالایی که اسفالت خیلی مزخرفی داشت.چون پر چاله و اینجور چیزا بود.پایین سربالایی هم یه پیچ تند بود که برا مسابقه،خیلی خوب بود.روبه روی سربالایی هم یه چادر نمایشگاه کتاب بود.

پسردایی هام(محمد و علی)زود اسکیتاشونو پاشون کردن و به منم گفتن:اگه نجنبی مسابقه رو شروع میکنیم.

منم از هولم،یه لنگه از اسکیتامو،بندشو درست نبستم و همین طوری بلند شدم رفتم جلو.

مسابقه رو شروع کردیم.هر کدوم با نهایت سرعت،داشتیم از سربالایی پایین میومدیم و چاله هارو جاخالی میدادیم.نزدیکایی پیچ بودیم که من هواسم به پیچه رفت و یکی از چاله ها گنده رو ندیدیم و همون پایی رو که اسکیتشو خوب نبسته بودم،رفت توش و گیر کرد.

اگه بندشو خوب بسته بودم ،میخوردم زمین،ولی اسکیته بندش شل بود و از پام در اومد.

فقط خدا میدونه چه جوری تونستم رو یه پا اونم با اون سرعت،تعادلم رو حفظ کنم.در هر صورت من نتونستم پچیه رو دور بزنم و صاف رفتم تو اون چادر کتابه.

فک کنم همه ی چادر رو به هم ریختم.چون رفتم تو یه میز و میزه هم افتاد و همه چی خراب شد.

محمد پشت سرم بود و وقتی من اون گندو بالا اوردم،اومد جمع و جورم کرد.وقتی بلند شدم یه دفعه قیافه صاحب چادره رو دیدم که اینجوری بود:

ینی باحاش مو نمیزد.

بعدش یه دفعه به ما نگاه کرد و قیافش اینجوری شد:

البته وحشتناک تر

ما دوتاهم اینجوری شدیم:

بعدش محمد لباسمو کشید و گفت:بدوووووو

منم که دیگه اون یه لنگه اسکیتمم در اومده بود،باجوراب شروع کردم به دویدن.

مرده هم داد زد:وایسید بینم....(فک کنم لهجش یزدانشهری بود.)

کل بدنم درد میکرد.ولی خوب جونم بیشتر برام ارزش داشت.دویدیم بالای سر بالایی و کفشو کیف اسکیتمو براداشیتم و همینجور دوییدیم.رفتیم تو پارکینگ ماشینا و یه دفعه دیدم محمد نیس.

مرده هم که کل مسیرو یه نفس فحش میداد،داش بهم میرسد.محمد دستم گرفت و کشیدم پایین.دیدم رفته زیر کامیونه.منم رفتم زیرش و قایم شدیم.

خدارو شکر مرده نتونست پیدامون کنه و از اونجایی که چاق بود،دیگه نفس کم اورده بود که دنبالمون بگرده.

بعد یه ربع وقت اومدیم بیرون وتازه فهمیدم که کل زانو تا مچ یکی از پاهام ،پاره شده و داره کلی خون میاد.رفتیم پیش مامان و بابامون،دیدیم علی اونجاس.فرستادیمش بره اسکیتامو بیاره و بعدشم من اونقدر بدنم درد میکرد که بردنم پامو چندتا بخیه زدن و از اینجور کارا که خدارو شکر بعدا خوب شدن.


ولی هنوزم که یاد اون موقع میوفتم،نمیدونم بخندم یا گریه کنم.



خوب خسته شدین دیگه....وا3 همین،بیشتر وقتتونو نمیگیرم....فقط امیدوارم خوشتون اومده باشه.


نظرات 14 + ارسال نظر
ساناز پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ق.ظ http://www.sanazi-tokio.persianblog.ir

وااااااااییییییییی چه با حال
راستی از کشتی کج خوشت اومده؟

کجاش برات خنده دار بودهیچوقت اینطوری نترسیده بودم

به لطف شما و پرشیا و میرحسین،بله خوشم اومده
راستی ساناز:هوا اینجا بدجوری بارونیه....اونجا چه خبره؟؟؟

ساناز پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:21 ق.ظ http://www.sanazi-tokio.persianblog.ir

اینجا سرده سرده یکم هم برف می باره بعد دوباره بند میاد
از کدوم کشتی گیرا خوشت اومده ؟
اگه کمکی خواستی برای آشنایی بگو ما در خدمتیم

فعلا هیچکدومو درست نمیشناسم
تو چه شبکهایی پخش میکنه؟؟؟چه ساعتهایی؟؟؟(البتهاگه بعد از ظهرا بخش کنه بهتره)

ساناز پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:00 ق.ظ http://www.wrestlingstars.persianblog.ir

تو هاتبرد شبکه های آی اف ام تی وی -آی ام ان تی وی نشون میده که تو آی اف ام ساعت 9 آی ام ان ساعت 11 البته من تا فروردین ماه نگاه می کردم تو از میر حسین و پرشیا بپرس
دیوا ها رو هم باید خودت از نت و سی دی بشناسیشون البته تو این وبم هم که آدرسشو گذاشتم عکسای دیوا هارو می زارم تو هم بیا بشناسشون

مرسییییییی باشه الان میام

Mohade$e پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ب.ظ http://y2j-glamazon.loxblog.ir

واییییییییییی چه افتضاحی بوده ها!
از زانو تا مچ پات پاره شده بود!؟! چه دردناک.
کلا خیلی بدشانسی بوده ها

اره کلی اشک ریختم

Mohade$e پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:52 ب.ظ http://y2j-glamazon.loxblog.ir

یه سوال بپرسم؟!
می پرسم اگه خواستی جواب نده
میشه بگی تو چه شهری زندگی می کنی؟

اصفهان

باران پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:04 ب.ظ http://www.my-house.mihanblog.com

وایییییییییییی چه وحشتناک ..... خدا رحم کرده !!!!

اگه میگرفتمون،بیچاره بودیم

باران پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:06 ب.ظ http://www.my-house.mihanblog.com

اصفهانی ؟؟؟؟؟
ما دوبار اونجا اومدیم مسافرت یه بار وقتی 7 سالم بود یه بارم پارسال وقتی 17 سالم بود ...... خیلی شهر باحالی دارین ولی یکم هواش گرمه ..... هیچجت تبریز خودمون نمیشه

من همه ی شهرا رو دوس دارم....اره هواش یکم گرمه...ولی امسال زیادی سرد شده....همینجور بارون میاد

باران پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:08 ب.ظ http://www.my-house.mihanblog.com

یعنی ما هوامون قاطی داره ها ..... مثلا همین امروز ......
صبح به قدری سرد بود که زمینا یخ زده بود ....
ساعت 10 اونقدر گرم شد که مجبوری تو کلاس همه پلیوارارو درآوردن .....
ساعت 2 هواابری شد و بارونی بارید درحدلالیگا !!!! سیل اومد
الانم داره برف میاد ... کف کردی ؟؟!!!!!
چهارفصل تو یه روز

باران پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:08 ب.ظ http://www.my-house.mihanblog.com

درضمن با این خطره ای که نوشتی منم یه خاطره اومد به ذهنم البته درمورد اسکیت نیستا درمورد فوتباله ولی یکم ربط داره

تو وبت بنویس،بیایم بخونیم

دوستارت یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:34 ب.ظ

سارا جان سلام :
وب خیلی خوبی داری
خیلی قشنگ بود
اما عکس هاش کم است
اگر میشه عکس های ساراوین کالیز را هم بگذار
دوستت دارم عزیزم[:S042

ممنون
باوشه

احمد قلی جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:34 ب.ظ

خوب پس قرار مدرستو عوض کنی ها ؟؟؟؟؟ کجا میخوای بری راستی حدودا یک ماهی میشه که زنگ میزنم خونتون ولی کسی جواب نمیداد کجابودی درضمن دیگه نشنوم که به مامانت بگی فرشته عذاب اگه بگی خفت میکنم بی ........ نذار دهنم و وا کنم هر چی که خواستم بهت بگم خودت انتخاب کن می زنم شت وپکتو میارم پایین

پاشو بیا ببینم میخای مثلا چیکارم کنی....
برو بابا...

خفه شو جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:45 ب.ظ

ه
ون کاری که قبلا ندیدی اگه اون روی منو بالا بیاری دیگه هیچکس جلو دار من نیست سارا اگه لج کنم بدجوری لج میکنم از اون جورایثی که به چشم خودت تاحالا ندیدی از همون کارا یی که نمیونی

عزیزم من اینجا آبرو دارم...گند نزن تو وبم وبرو....پارسال نزدیک بود که مچ پامو تو ورزشگاه بپیچونی رو هنوز یادمه....ولی الان دستت بهم نمیرسه میخام حالتو بگیرم...

دوست جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:00 ب.ظ

اگه میخوای ابروی خودت رو حفظ کنی مواظب حرفا هات باش راستی در حال حاظر مدرسه میری یا نه بعدشم کجا میخوای اسم بنویسی اخر سالی کدام مدرسه خوبی جا داره که اسم تو رو می نویسه ها راستی انتخاب رشته اومده سال سوم راهنمایی تو میخوای بری چه رشته ای ؟؟؟؟؟؟

فقط دعا کن این یارو مشاوره چراغ سبزو بده....من دارم بین اینا خل میشم....اصلا اعصاب برام نمونده....برو تو اون یکی وبه میفهمی....یه رشته ای که بشه سریعتر از رشته های دیگه بپری انور آب

دخمل خوب جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:12 ب.ظ

باوشه الان میرم

برو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد